♥خــــــ ـــــدای عشـــــ ــــق♥
خانـ ه ♥ لینـ ک ♥ ایمیـ لـ ♥ پروفایـ لـ ♥ طـراح
طبق معمول مامانم بابامو صدا زد که بیاد دره شیشه سس رو باز کنه پدرم بعد از کلی کلنجار رفتن نتونست دره شیشه سس رو باز کنه مادرم منو صدا زد و منم خیلی راحت درش رو باز کردم و به بابام گفتم : اینم کاری داشت پدرم لبخندی زد و گفت : یادته وقتی بچه بودی و مامانت منو صدا میزد تو زود تر از من میومدی و کلی زور میزدی تا دره شیشه سس رو باز کنی ؟؟؟!!!!! ... ... ... ... یادته نمی تونستی ... یادته من شیشه سس رو میگرفتم و کمی درش رو شل میکردم تا بازش کنی و غرورت نشکنه ... اشک تو چشمام جم شد ... نتونستم حرفی بزنم و فقط پدرم رو بغل کردم !
نظرات شما عزیزان:
شاید خدا هم روزی عاشق شود،دوست دارم به عشقش نرسد،\\\"\\\"حالش دیدن دارد \\\"
خوبه داداش
خوبه داداش
شاید خدا هم روزی عاشق شود،دوست دارم به عشقش نرسد،""حالش دیدن دارد "
خوبه داداش
خوبه داداش
برچسبها:
♥ پنج شنبه 2 خرداد 1392برچسب:, ساعت 17:8 بـ ه قـلمـ ԹʍɿՐ ʍԹɧԺɿ
2 ڪآمنتـ
طراح : صـ♥ـدفــ |